Tuesday, June 27, 2006

فریدون ثوللی

فريدون توللی تصوير سازی بزرگدر شعر معاصر ايرانهمه قربانيان اختناق و استبدادرا در آغوش بگيريم
گاه می گويند: چقدر درباره كودتای 28 مرداد می نويسند و می نويسيد؟ آدم خسته می شود!
به اين اعتراض و يا پرسش بايد انديشيد. نه برای كمتر گفتن از 28 مرداد، از مصدق، از اعدام توده‌ای ها و ديكتاتوری شاه، بلكه برای بيشتر گفتن در باره آن تاثيرات جانبی و زخم های عميقی كه اين حادثه بر پيكر ايران نهاد.
می گويند: می خواهيد بگوئيد جمهوری اسلامی هم از دل همين كودتا بيرون آمد؟
بايد گفت: اين هم بخشی از فاجعه استبداد پهلوی است كه بر پايه های استبداد قاجاری بنا شد، اما چرا به شاخه های اين درخت تلخ ميوه نمی انديشند. اين كه:
حاصل نكبت بار كودتای 28 مرداد فقط اعدام، قهرمانی سياسی، آوارگی، بيكاری و... نيست. قربانيان صفی طولانی تر دارند. دهها شاعر و نويسنده ايران، هنرمند تئاتر، سينمای نوپا، نقاش و... كه زندانی كودتا نشدند نيز از جمله اين قربانيان اند. از دهخدا كه مغضوب شد و خانه نشين تا در كنج تنهائی از جهان رفت تا استعداد شگرفی مانند پرويز ناتل خانلری كه به سروده خويش در شعر ماندگار "عقاب" از آسمان به زيرش كشيدند و كنار كلاغش نشاندند تا از او درس زندگی بگيرد! اين بخش از فصل كودتا را هم بايد خواند و قربانيان آن را هم شمارش كرد. حتی آنها كه به دامان اعتياد و الكل پناه بردند، آنها كه ذوق و استعداد خويش را برای نان و خرج زندگی – بناچار- به استبداد فروختند و كارگزار فرهنگی و ادبی آن شدند. به آنها كه اميد از كف داده به استقبال مرگ خود خواسته و در تنهائی پناه بردند( هدايت) به آنها سر در زمستان سرد استبداد سر درگريبان فرو بردند و سلام دوستان را از بيم پاسخ نداند و دلهای لطيف و انسانی را شكستند( اخوان).
ماجرا از اين قرار است: كودتای 28 مرداد دهها زخم بر پيكر ايران زد، بر سر راه تعالی ايران سد استبداد را ايجاد كرد و استعدادهای شگرفی را بلعيد. به عظمت آن بزرگانی بيانديشيد كه آخرين انگشت شماران آن در اين سالها از كف رفتند. همه آنها جوانان آستانه 28 مرداد بودند، با سرهائی پرشور و آرزوهای بزرگ. به اين آرزو خيانت شد. كوچك است؟
می دانيد، می خواهيم چه بگوئيم؟ می خواهيم بگوئيم از همه قربانيان 28 مرداد ياد كنيد، حتی آنها كه بهر دليل خود خواسته و تحميلی كارگزار رژيم گذشته شدند اما نه با خنجری در دست برای فرو كردن به پهلوی ملت. فرويدون توللی بزرگی است از اين گروه. اگر كودتا سد راهش نشده بود، از جانشينان به حق نيما بود. همچنان كه منوچهر شيبانی می توانست باشد.
توللی شاعر بزرگی برای انقلاب درايران بود. زيباترين سرود انقلاب را، پس از انقلاب اكتبر(شيپورانقلاب) سرود. سالها در ماهنامه "نامه مردم" كه مجله ای وزين و ادبی بود و سردبيرش زنده ياد احسان طبری، فوكلور فارس را جمع آوری كرده و برای چاپ به وی می سپرد. سالهای 1324 تا 1326. بعدها زيباترين تغزل های عاشقانه را سرود: كارون
نگاه كنيد به ريزش ياس آلودی كه در سالهای آخر رياست جمهوری خاتمی و يكسال پس از به دولت بازگشتن جنايتكاران دهه 60 در ميان روزنامه نگاران، نويسندگان و محققات مذهبی- حتی روحانی- بوجود آمده است. و تازه اين هنوز از هيچ زاويه ای قابل مقايسه با دو شكست حكومت های ملی آذربايجان و كردستان و سپس كودتای 28 مرداد نيست. پس از اين مقايسه به خود پاسخ بگوئيد كه كودتا از خود چه باقی گذاشت.
فريدون توللی در جمع اعدامی های 28 مرداد نيست و سرنوشتی مانند "مرتضی كيوان" پيدا نكرد، اما در شمار قربانيان كودتا و به زانو در آمدگان هست. انسان ها قوطی های كنسرو نيستند كه همگی يك شكل از كارخانه بيرون بيآيند. هر انسانی برای خويش دنيائی است از تضادهای درونی و در تضاد، تقابل و همرنگی با محيط خود.
همين است كه بايد ايستاد و آغوشی به عظمت بغل گرفتن همه قربانيان كودتای 28 مرداد گشود. از سياست تا هنر! فريدون توللی در اين آغوش ملی جای دارد. شعرش را بايد خواند، به نسل جديد توصيه كرد كه بخوانند و بجای سر هم كردن جملاتی شكسته بعنوان شعر نو، بياموزند اوزان شكسته را، تغزل در شعر نو را، سياست را در كنار طبيعت و جامعه در شعر.
فريدون توللی در سال 1298 در شيراز متولد شد. از دانشگاه تهران در رشته باستان شناسی فارغ التحصيل شد. از نخستين كسانی بود كه به سبك نيمايی شعر گفت. گرچه اهل قبيله تعادل ميان دو گونه شعر كامل و شكسته بود. گرچه اين تعادل اوليه را بعدها نخواست حفظ كند و به قالب های كلاسيك شعر بيشتر متمايل شد. غزل و قصيده سرود. رها، نافه، پويه، بازگشت و شگرف از دفاتر شعری اوست..
با اسدالله علم نرد دوستی بازی كرد. وزير كم سواد اما با تجربه دربار محمد رضا شاه. شاهی كه با هيچ عرصه از هنرهای ايران آشنائی و الفت نداشت و دشوار بتوان تصور كرد كه يك بيت شعر از حفظ بود!
توللی با علم دوست شد و تا پايان عمر علم نيز اين دوستی را حفظ كرد. نامه هائی به خطی كه به نقاشی می ماند از او خطاب به علم در كتاب چند جلدی خاطرات علم انتشار يافته است.
با انقلاب بيش از پيش به حاشيه رفت. چنان كه فراموش شود تا تاوان آن دوستی را ندهد. در سال 1364 در شيراز خاموش شد.

مجموعه رها را در سال 1329 منتشر كرد. بعد از كودتا اشعار توللی به غم و نااميدی و وحشت وتاريكی آلوده شد. شعر او تا حدودی شعر تصويری است. توللی قالب چهار پاره را در شعر فارسی رواج داد و به اوج رساند و بعدها امثال محمد علی اسلامی، نصرت رحمانی، فروغ فرخزاد و حسن هنرمندی نيز از اين قالب شعری او استفاده كردند.

شعر زيبای كارون او را می خوانيد:

بلم آرام چون قويی سبكبال به نرمی بر سر كارون همی رفتبه نخلستان ساحل قرص خورشيدز دامان افق بيرون همی رفت شفق بازيكنان در جنبش آب شكوه ديگر و راز دگرداشتبه دشتی پر شقايق بادسرمست تو پنداری كه پاورچين گذر داشت جوان پارو زنان بر سينه موجبلم می راند و جانش در بلم بودصدا سر داده غمگين در ره بادگرفتار دل و بيمار غم بود "دو زلفونت بود تار ربابمچه می خواهی از اين حال خرابمتو كه با ما سر ياری نداريچرا هر نيمه شو آيی به خوابم" درون قايق از باد شبانگاه دوزلفی نرم نرمك تاب می خوردزنی خم گشته از قايق بر امواج سر انگشتش به چين آب می خوردصدا چون بوی گل در جنبش بادبه آرامی به هر سو پخش می گشتجوان می خواند وسر شار ازغمی گرمپی دستی نوازش بخش می گشت "تو كه نوشم نيی، نيشم چراييتو كه يارم نيی، پيشم جراييتو كه مرحم نيی زخم دلم را نمك پاش دل ريشم چرايی " خموشی بود و زن در پرتو شامرخی چون رنگ شب نيلوفری داشتز آزار جوان دلشاد و خرسندسری با او دلی با ديگری داشت زديگر سوی كارون زورقی خردسبك بر موج لرزان پيش می راندچراغی كورسو می زد به نيزار صدايی سوزناك از دور می خواند نسيمی اين پيام آورد و بگذشت"چه خوش بی مهربونی از دو سر بی”جوان ناليد زير لب به افسو س"كه يك سر مهربونی درد سر بی”

Sunday, June 25, 2006

بلكه به نقش نفر سوم بايد انديشيد
اين صحنه هم شايد ديدنی باشد و عمدتا هم به آن توجه شده باشد، اما هدف ما از انتشار آن، پيگيری حضور هميشگی و در همه حال "هاشمی ثمره" در هر ديدار و مذاكره و سفر احمدی نژاد است. شايد و تنها شايد، در ديدار گهگاهی احمدی نژاد با رهبر، او حضور نداشته باشد. مردی كه هيچ سمت رسمی و سازمانی در دولت ندارد اما همه جا هست. او كيست و اين چه مناسباتی است؟ می تواند آنگونه كه شايع است نماينده و ناظر مصباح يزدی باشد، اما به نظر می رسد اين حضور و هدايت و همآهنگی جدی تر از نقش ناظر مصباح يزدی باشد. بايد در جستجوی پيوندهای بين المللی هاشمی ثمره با رهبران اخوان المسلمين بود. حوادث زيادی در كمين ايران است و از دل اين حوادث، اگر ندانيم به كجا می رويم و نتوانيم جلوی آن بايستيم، بوی حمام خون می آيد. كاری كه نميری و البشير در سودان كردند. نقشی كه انورالسادات پس از سالها پنهان بودن در پشت جمال عبدالناصر كرد. آقای خامنه ای گام به گام انقلاب و مملكت را تحويل نمايندگان اين جريان بين المللی در ايران داده است: اخوان المسلمين!

Friday, June 23, 2006

سرود انترناسیونال

برخيز، اي داغ لعنت‌خورده، ــ سرود انترناسيونال (اذان محرومان)




-->


سرود «انترناسيونال» را اولین بار در زندان های رژیم پیشین شنیدم. در سلول های انفرادی هم برخی زندانیان که بی کلّه بودند یواشکی با سوت می زدند. این سرود خاطره انگیز که معمولاً همنشین یک دقیقه سکوت بوده ! و جلسات بسیاری با آن آغاز شده ، در اصل فرانسوی است و باعث و بانی اش هم کارگر رنجدیده ای از یاران کمون پاریس به نام «اوژن پواتيه» [Eugén Pottier] است.
فردای روزی که «کمون پاریس» به خاک و خون کشیده شد ، این قالب کارشریف شعر مشهور «انترناسيونال» را سرود. (سال 1871ميلادي)
در مورد کمون پاریس رجوع کنید به مقاله:
جسدها بر خاک ماند و ايده ها بر پا
***
سراینده این سرود که به خاطر نزدیکی با کمون پاریس، از وطن رانده و به انگلیس و آمریکا ، و... تبعید شده بود ، ۱۶ سال بعد، از شدت فقر و تنگدستی در گذشت و در گورستان پرلاشز، در محل دفن کمونارهاي اعدامي به‌خاک سپرده شد.
دیوار برلین فرو ریخت و امثال یلتسین فاتحه خیلی چیزها را خواندند امّا ، ۱۲۵ سال است این سرود که از «کمون پاریس» تا به حال، در سراسر جهان افراد بسیاری به خاطرش به زندان افتاده اند ــ همانند اذان محرومان، زمزمه می شود و به دلیل مضمون و خاطره اش تا خدا سال دیگر نیز زنده می ماند.

در همین صفحه سرود «انترناسيونال» را با بیست زبان مختلف گذاشته ام که می توان شنید.
شعر اصلی (به زبان فرانسه) + ترجمه روسی، انگلیسی و فارسی آن نیز دیده می شود.
***
اجرايي از «سرود انترناسيونال» به زبان فارسي را از اينجا بشنويد!
برای شنیدن سرود مزبور به گویش های دیگر ، روی زبان هر کشور کلیک کنید :
فرانسوی
هلندی
آلمانی
نروژی
سوئدی
اسپانیائی
ایتالیایی
انگلیسی
آلبانی
افغانی
ویتنامی
چینی
کره ای
پرتقالی
روسی
ترکی
چک
یوکسلاوی
ژاپنی
سرود «انترناسيونال» اول بار به زبان فارسي توسط «ابوالقاسم لاهوتي» ترجمه شده و اجرايي که به زبان فارسي (و افغانی) موجود است، بر مبناي ترجمه‌ «ابوالقاسم لاهوتي» است. برخی گفته اند که احسان طبری نیز ترجمه نموده امّا من اطلاع ندارم.
برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی
شوریده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم كهنه جهان جور و بند
و آنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هرچیز گردند

روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نژاد انسانها (2)

برما نبخشند فتح و شادی خدا، نه شه نه قهرمان
با دست خود گیریم آزادی در پیكارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به كف
دمیم آتش را و بكوبیم تا وقتیكه آهن گرم است

روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نژاد انسانها (2)

تنها ما توده جهانیم اردوی بیشمار كار
داریم حقوق جهانبانی نه كه خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان
در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان

روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نژاد انسانها (2)
[ديوان ابوالقاسم لاهوتي، ادارۀ نشريات به زبان‌هاي خارجي مسکو، تاريخ انتشار 1975/1/15، صفحۀ 413 تا 415]
***
«احمد شاملو» نیز ، شعر «انترناسيونال» را ترجمه‌ نموده که در شماره ۳۳ «کتاب جمعه» [ويژه‌نامۀ روز اول ماه مه]، به تاريخ ۱۱ ارديبهشت ماه سال ۱۳۵۹ خورشيدي به چاپ رسيده است.
برخيزيد، دوزخيان زمين!برخيزيد، زنجيريان گرسنگي!عقل از دهانۀ آتشفشان خويش تندر وار مي‌غرداينک! فورانِ نهائي‌ست اين.بساط گذشته بروبيم،به‌پا خيزيد! خيل بردگان، به‌پا خيزيد!جهان از بنياد ديگرگون مي‌شودهيچيم کنون، «همه» گرديم! نبرد نهائي‌ست اين. به‌هم گرد آئيم و فردا «بين‌الملل» طريق بشري خواهد شد.رهانندۀ برتري در کار نيست،نه آسمان، نه قيصر، نه خطيب.خود به رهائي خويش برخيزيم، اي توليد گران!رستگاري مشترک را برپا داريم!تا راهزن، آنچه را که ربوده رها کند،تا روح از بند رهائي يابد،خود به کورۀ خويش بردميمو آهن را گرماگرم بکوبيم! نبرد نهائي‌ست اين. به‌هم گرد آئيم و فردا «بين‌الملل» طريق بشري خواهد شد.کارگران، برزگرانفرقۀ عظيم زحمتکشانيم ماجهان جز از آن آدميان نيستمسکن بي‌مصرفان جاي ديگري است.تا کي از شيرۀ جان ما بنوشند؟اما، امروز و فردا،چندان که غرابان و کرکسان نابود شوندآفتاب، جاودانه خواهد درخشيد. نبرد نهائي‌ست اين. به‌هم گرد آئيم و فردا «بين‌الملل» طريق بشري خواهد شد.

متن اصلی سرود به‌ فرانسه‌
Debout, les damnés de la terre
Debout, les forçats de la faim
La raison tonne en son cratère
C'est l'éruption de la fin
Du passé faisons table rase
Foules, esclaves, debout, debout
Le monde va changer de base
Nous ne sommes rien, soyons tout
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain

Il n'est pas de sauveurs suprêmes
Ni Dieu, ni César, ni tribun
Producteurs, sauvons-nous nous-mêmes
Décrétons le salut commun
Pour que le voleur rende gorge
Pour tirer l'esprit du cachot
Soufflons nous-mêmes notre forge
Battons le fer quand il est chaud
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain

L'état comprime et la loi triche
L'impôt saigne le malheureux
Nul devoir ne s'impose au riche
Le droit du pauvre est un mot creux
C'est assez, languir en tutelle
L'égalité veut d'autres lois
Pas de droits sans devoirs dit-elle
Egaux, pas de devoirs sans droits
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain

Hideux dans leur apothéose
Les rois de la mine et du rail
Ont-ils jamais fait autre chose
Que dévaliser le travail
Dans les coffres-forts de la bande
Ce qu'il a créé s'est fondu
En décrétant qu'on le lui rende
Le peuple ne veut que son dû.
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain

Les rois nous saoulaient de fumées
Paix entre nous, guerre aux tyrans
Appliquons la grève aux armées
Crosse en l'air, et rompons les rangs
S'ils s'obstinent, ces cannibales
A faire de nous des héros
Ils sauront bientôt que nos balles
Sont pour nos propres généraux
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain

Ouvriers, paysans, nous sommes
Le grand parti des travailleurs
La terre n'appartient qu'aux hommes
L'oisif ira loger ailleurs
Combien, de nos chairs se repaissent
Mais si les corbeaux, les vautours
Un de ces matins disparaissent
Le soleil brillera toujours.
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain
***
سرود انترناسيونال به زبان روسی Интернационал Вставай проклятьем заклейменный , Весь мир голодных и рабов ! Кипит наш разум возмущённый И в смертный бой вести готов. Весь мир насилья мы разрушим До основанья , а затем Мы наш мы новый мир построим, Кто был никем тот станет всем! Припев: Это есть наш последний И решительный бой . С Интернационалом Воспрянет род людской II Никто не даст нам избавленья: Ни бог , ни царь и не герой Добьёмся мы освобожденья Своею собственной рукой. Чтоб свергнуть гнёт рукой умелой, Отвоевать своё добро ,- Вздувайте горн и куйте смело , Пока железо горячо! Припев. III Довольно кровь сосать вампиры, Тюрьмой , налогом нищетой! У вас - вся власть , все блага мира,А наше право - звук пустой ! Мы жизнь построим по иному- И вот наш лозунг боевой: ВСЯ ВЛАСТЬ НАРОДУ ТРУДОВОМУ! А дармоедов всех долой! Припев. IV Презренны вы в своём богатстве, Угля и стали короли! Вы ваши троны тунеядцы , На наших спинах возвели. Заводы , фабрики, палаты - Всё нашим создано трудом. Пора! Мы требуем возврата Того что взято грабежём. Припев. V Довольно , королям в угоду, Дурманить нас в чаду войны! Война тиранам ! Мир Народу! Бастуйте армии сыны! Когда ж тираны нас заставят В бою геройски пасть за них - Убийцы в вас тогда направим Мы жерла пушек боевых! Припев. VI Лишь мы, работники всемирной Великой армии труда! Владеть землёй имеем право, Но паразиты - никогда! И если гром великий грянет Над сворой псов и палачей, Для нас всё также солнце станет Сиять огнём своих лучей. Припев: Это есть наш последний И решительный бой . С Интернационалом
Воспрянет род людской!
***
سرود انترناسيونال به زبان انگلیسی
The Internationale Arise! Ye starvelings from yours slumbers! Arise! Ye criminals of want! For reason in revolt now thunders, And away with all superstitions, Servile masses arise! arise! We`ll change forthwith the old conditions And spurn the dust to win the prize. Chorus: Then comrades come rally! And the last fight let us face. The International Soviets Unites the human race! No saviours from on high deliver, No trust have we in prince or peer; Our own right hand the chains must shiver. Chains of hatred, of greed and fear. Ere the thieves will out with their booty And to all give a happier lot, Each at his forge must do his duty And strike the iron while it`s hot! Chorus We`re tricked by laws and regulations, Our taxes strip us to the bone. The rich enjoy the wealth of nations, But the poor naught can sell their own, Long have we in vile bondage languished, Yet we equal are every ones No rights but duties for the vanguish`d We claim our rights for duties done. Chorus The kings of mines, &ships, &railways, Resplendent in their vulgar pride, Have plied their task to exploit always Those whose labor they`ve e`re decried. Great the spoil they hold in their coffers,To be spent on themselfes alone; We`ll seize it someday spite of scoffers, And feel that we have got our own. Chorus These kings defile us with their powder, We want no war within the land; Let soldiers strike, for peace call louder,Lay down arms, and join hand in hand. Should these vile monsters still determine.Heroes to make us in despite, They`ll know full soon the kind of vemin Our bullets hit in this lost fight. Chorus We peasants, artisans, and others Enrolles among the sons of toil Lets claim theearth henceforth for brothersDrive the indolent from the soil! On our flesh too long has fed the raven, We`ve too long been the vulture`s prey. But now fare well the spirit craven, The dawn brings in a brighter day! Chorus: Then comrades come rally! And the last fight let us face. The Internationale
Unites the human race!
[نظر دهید] [نظر دیگران در رابطه با این مطلب 0] نسخه‌ی چاپی ارسال اين مطلب به دوستان در آرشيو سايت ديدگاه: مطالب ديگر از : 
يافت نشد.


ُگم نخواهد شد" src="http://www.didgah.net/didaks/galeriaks/hanif72.jpg" width=50 align=right> اين صداُگم نخواهد شد
برخيز، اي داغ لعنت‌خورده، ــ سرود انترناسيونال (اذان محرومان)


[www.didgah.net] [email: info@didgah.net] [© Didgah 1996]بازچاپ مطالب سایت دیدگاه با ذکر منبع آزاد است.

Sunday, June 18, 2006

قلم توتم من است

بیاییم در سالروز وفات آن اسوه و سرمشق، آن معلم بزرگ، آن شهید راه اندیشه و بیان، آزادی قلم و زبان، - در جلوگیری از خیانت دوباره - همراه با او به قلم سوگند بخوریم و خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد و خونی که از زبانش می‌تراود، با هم بگوئیم و بخوانیم و بنویسیم:"قلم توتم من است، توتم ماست، به قلم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند، به رشحه خونی که از زبانش می‌تراود سوگند، به ضجه‌های دردی که از سینه اش برمی آید سوگند... که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کشم، گوشت و خونش را نمی‌خورم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه زرش نمی‌بخشم، به سرانگشت تزویرش نمی‌سپارم، دستم را قلم می‌کنم و فلمم را از دست نمی‌گذارم، چشم‌هایم را کور می‌کنم، گوشهایم را کر می‌کنم، پاهایم را می‌شکنم، انگشتانم را بند بند می‌برم، سینه ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کشم، حتی زبانم را می‌برم و لبم را می‌دوزم...
اما قلمم را به بیگانه نمی‌فروشم.
قلم توتم من است، امانت روح القدس من است، ودیعه‌ی مریم پاک من است، صلیب مقدس من است، در وفای او، اسیر قیصر نمی‌شوم، زرخرید یهود نمی‌شوم، تسلیم فریسیان نمی‌شوم.بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهارمیخم کوبند، تا او که استوانه ی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجویی، بر قلم بالا نرفته‌ام، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره‌ی گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام.تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمی‌توانند از من گرفت، ودیعه‌ی عشق را قارونیان نمی‌توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی‌توانند از من ربود...
* قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است، قلم ودیعه ی عشق است، هرکسی توتمی دارد.و قلم توتم من است.و قلم توتم ما است.
* توتم پرستی - مرحوم دکتر شریعتی. در آستانه سالروز وفاتش هنوز بسیاری از حرف‌ها را باید از زبان آن زنده یاد بزنیم. چون زبان‌هایمان را بردیده‌اند و قلم‌هایمان نیز. قلم‌هایی که جوهر ندارند و صاحبانش نیز. و در کنار جوهر، جرات.
عيسي سحر خيز٢٨/٣/١٣٨٥